نالد از عیسی زسویی و از حواریون زیك سو |
ای رسول هاشمی بردار سر اسلام را بین |
|
كنت از سویی كبابم میكند بارون ز یك سو |
باد از جایی خرابم می كند باران زجایی |
|
دامن قلزم زسویی ساحل جیحون زیك سو |
ای دریغا رفت آن قصری كه بود اندر كنارش |
|
غصه اهواز از سویی، غم كارون زیك سو |
گرفشانم زنده رود از دیده جا دارد كه دارم |
|
فقر بی پایان زسویی قرض 30 میلیون زیك سو |
گردمان دیواری از بدبختی و غفلت كشیده |
|
تخت كیخسرو زسویی تاج افریدون زیك سو |
ترسم ای ایرانیان تورانیان را قسمت افتد |
|
بازگشت : به صفحه قبل |