شيخ محمد خيابانى در سال 1297 هجرى قمرى در خامنه از توابع تبريز به دنيا آمد. مدتى در روسيه در تجارتخانه پدرش مشغول كار بود. در زمان محاصره تبريز توسط قشون محمدعليشاه , جزو مجاهدين مدافع شهر بود. در دوره دوم مجلس شوراى ملى از تبريز به مجلس راه يافت و عضو حزب دمكرات بود. پس از بستن مجلس به روسيه و سپس به تبريز آمد, بعداز انقلاب 1917 در روسيه , فرقه دمكرات را فعال نمود. درزمان حضور قواى عثمانى در تبريز مدت دو ماه در زندان بود
آزاديخواهی و مبارزه بخاطر حق با سرشت شيخ آميخته بود سرانجام به صفوف مجاهدان وارد شد و در حزب اجتماعيون ـ عاميون عضو شد و به نمايندگی انجمن ايالتی آذربايجان برگزيده شد. پس از پيروزی مشروطه نماينده مجلس شورای ملی شد. محمد خيابانی به هنگام اولتيماتوم دولت روس به ايران مبنی بر اخراج "شوستر" دليرانه به مخالفت با دولت برخاست و قبول اين اولتيماتوم را برای ملت ايران پستی و ننگ ابدی تلقی کرد. که روحيه ضد استعماری و ضد استبدادی او را هرچه بيشتر به نمايش می گذارد. شيخ خيابانی بعدها در تبريز فرقه دموکرات(17)را بوجود آورد و امور تبريز را در دست گرفت. او می گويد " ای آذربايجان که می گويی قيام کرده ای عزم جانسپاری جزم کرده ای دوست نداری، رفيق نداری، ايرانی هستی و به غير از ايرانی، ايران را مددکاری نتواند بود " آدمی اگر بخواهد درس عبرت بگيرد جامعه دشت معانی است. شيخ خيابانی گفته بود " منظور آذربايجان استخلاص از هرگونه اسارت می باشد و آذربايجان جز لاينفک ايران و ايران جز لايتجزای آذربايجان است ".سرانجام در شبيخون قوای دولتی به سرپرستی مخبرالسلطنه هدايت محل تشکيلات شيخ را در هم کوبيدند او که حاضر به قبول امان نامه نشد بدست قزاقان در خانه يکی از دوستان که پناهنده بود از پای درآمد. خيابانی مبارزی آزادی جو، ميهن پرست، عدالتخواه و طرفدار حکومت قانون بود، در افکار و نظراتش شباهت فراوانی با آرای "روسو" فيلسوف فرانسوی به چشم می خورد. ضديت با استبداد استخوان بندی انديشه های او را تشکيل می داد. شيخ خيابانی در جای ديگر می گويد : ملت چون اراده نداشته باشد خود باعث هلاک خود می شود(18)و ديدگاه اين مشروطه خواه راستين در مورد مشروطيت چنين است که: ملت می خواهد يک حکومتی تاسيس نمايد که اختيارات آن به استقلال و مطلقاً در دست خود ملت باشد و... و ملت در فوق همه چيز است. دولت، حکومت، قانون و سوای اين همه، در تحت اقتدار ملت است" (19)و خیابانی یک بار کفته بود: "ما مجـلسی ميخواهيم که نمايندگـان دلخواه مردم در آن نشسته و با آلام و احتياجات دموکراسـی آشنا باشد،
خيابانى از مخالفين سرسخت امضا قرارداد خائنانه ايران و انگليس توسط وثوق الدوله صدراعظم وقت بود. پس از امضا اين قرارداد اعتراضات گسترده اى بويژه در بخشهاى شمالى ايران بوقوع پيوست, از جمله قيام دمكراتهاى آذربايجان به رهبرى خيابانى. اين قيام در سال 1338 قمرى(1920 ميلادى) با خدعه ونيرنگ و تا حدودى برآورد غلط دمكراتها كه حاكم منتصب تهران يعنى مخبرالسلطنه را عليرغم ارتباطاتش با نيروهاى مرتجع و قزاق و انگيس به شهر راه دادند, بطرز وحشيانه اى سركوب گشته و خيابانى بطرز فجيعى به قتل رسيد
تمبر زیر به یادبود شیخ محمد خیابانی چاپ گردیده است
منابعی در معرفی شیخ محمد خیابانی
سایر اطلاعات |
نویسنده |
نام کتاب یا مقاله |
از کلام اول تا چهاردهم، در آزادی و استقلال، را اینجا بخوانید
از کلام پانزدهم تا سیم، در تجدد و ترقي، را اینجا بخوانید
از کلام سی و یکم تا چهل و چهارم، در فلسفه اجتماعی، را اینجا بخوانید
از کلام چهل و پنجم تا پنجاه و هشتم، در فلسفه اجتماعی و در شرایط موفقیت، را اینجا بخوانید
از کلام پنجاه و نهم تا هفتاد و دوم، در شرایط موفقیت، را اینجا بخوانید
از کلام هفتاد و سوم تا هشتاد و هشتم، در اخلاق، را اینجا بخوانید
از کلام هشتاد و نهم تا صدم، در اخلاق، را اینجا بخوانید |
شیخ محمد خیابانی |
صد کلام
از افکار فلسفی شیخ محمد خیابانی |
نشر ایرانشهر، شماره 14، برلین، 1304 - 1926
|
بقلم چند نفر از دوستان و آشنایان او |
شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی |
ویراستار : محمد علی همایون كاتوزیان
تعداد صفحه:176، جلد نرم، - تهران : نشر مركز، 1999 - چاپ دوم
6-122-305-964 شابك
از منابع مهم برای بررسی و شناخت و تحلیل حوادث مشروطه و پس از آن، به ویژه قیام «شیخ محمد خیابانی، متن كتاب سه سال پس از شكست قیام «خیابانی و بنا به درخواست كاظم زاده ایرانشهر تالیف شده و اكنون با مقدمه مفصل محمد علی همایون كاتوزیان به چاپ رسیده است |
احمد کسروی |
قیام شیخ محمد خیابانی |
تبریز، نشر ابنسینا، 1348، و نیز تهران، نشر آگاه، بیتا |
رحیم رئیسنیا و عبدالحسین ناهید |
دو مبارز جنبش مشروطه، ستارخان و شیخ محمد خیابانی |
تعداد صفحه:716، جلد سخت، - تهران : انتشارات علم، 1999 - چاپ اول
×-055-405-964 شابك
شرحی بر زندگی بیست و یك تن از دولت مردان ایران در یكصد و پنجاه سال اخیر: قائم مقام فراهانی،امیركبیر، ناصرالدین شاه، اتابك، صنیع الدوله، یپرم خان ارمنی، شیخ محمد خیابانی، كلنل پسیان، میرزاكوچك خان، امیرطهماسبی، تیمورتاش، سرداراسعد، داور، پیشه وری، نصرت الدوله، هژیر، رزم آرا، افشار طوس، دكتر فاطمی، حسنعلی منصور و هویدا |
بهنود، مسعود |
كشته گان بر سر قدرت |