آزاده |
مردم |
|
علی اکبر دهخدا |
||
!آزادگى افسرد، بيائيد بيائيد |
اى مردم آزاده! كجائيد كجائيد؟ |
|
مقصود از آزاده شمائيد شمائيد |
در قصه و تاريخ چو آزاده بخوانيد |
|
گسترد چو بال و پرتان فر همائيد |
چون گرد شود قوتتان طود عظيميد |
|
در چشمه خورشيد شما نور و ضيائيد |
بى شبهه شما روشنى چشم جهانيد |
|
بر مشرق رنجور دوائيد و شفائيد |
با چاره گرى و خرد خويش به هر درد |
|
اندر خرد و فطنت انگشت نمائيد |
در توده اى از مردم يك تن ز شمايان |
|
نه ميم و رى و دال سه حرفى ز هجائيد |
مرديد شما يكسره از تخمه مردان |
|
كوشيد كه يك لخت بر آنها بفزائيد |
بسيار مفاخر پدرانتان و شمار است |
|
بازگشت :
به صفحه قبل |